پادکست روز دهم محرم

پادکست روز دهم محرم

[ نوا ]
آه از آن ساعتی که با تنِ چاک چاک
نهادی ای تشنه‌لب صورت خود روی خاک

گفت بده مهلتی، تا برسم بر سرش
برادرم تشنه است، مبُر سر از پیکرش
---
امشب شهادت نامه‌ی عشاق امضا می‌شود
فردا ز خونِ عاشقان، این دشت دریا می‌شود

امشب حسین ابن علی، در خیمه دارد زمزمه
فردا سرش گردد جدا، در پیش چشم فاطمه
---
سپردمت به بیابان به خارهای مغیلان
به مردمان دهاتی، به آهوان پریشان

به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند
که قطعه قطعه نبیند تن تو مادرجان

به خاک گفتم اگر شد تو را بپوشاند
بد است این‌که ببیند تن تو را عریان

سپردی‌ام به کِه رفتی؟ به دلقکان به کنیزان؟
سپردی‌ام به دو صد چشم هیز نامحرم
به شمر  و خولی و اخنس به حرمله به سنان؟

مسیر قافله سوی خرابه‌ها باشد
خدا کند ببرندم به کشور ایران
---
پنجاه سال خواهری‌ام را چه می‌کنی؟
احساس‌های مادری‌ام را چه می‌کنی؟

آخان ستاره لر سنین
قولاقی یاره لر منیم

سه ساله دختر برا من
علیِ اصغر برا تو

علیِ اکبر برا تو
سه ساله دختر برا من

علیِ اصغر برا تو
ربابِ مضطر برا من

سنگای اینجا برا تو
سنگای کوفه برا من
---
گریه می‌کنم حرم، ناله می‌زنم حسین
داره روضه می‌خونه، شاهِ بی‌کفن حسین

یا دهر، اُفٍ لَکَ مِن خلیل، زینب فردا میگه وا قتیل
یا دهر، اُفٍ لَکَ مِن قلیل، گودال از خون میشه رود نیل

آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب، صورت خود روی خاک

یا دَهر اُفٍ لَکَ مِن رمِان، فردا غوغا میشه قتلگاه
یا دَهر اُفٍ لَکَ مِن سُیوب، زینب فردا میشه بی‌پناه

آه از آن ساعتی، تنت به سوز و گداز
تو گرم راز و نیاز، سوی خیامِ حرم
دو چشم تو مانده باز
---
بمیرم برات، عزیز مادرِ زینب
سایه‌ی رو سرِ زینب

تویی و این‌همه لشکر
نمیشه باورِ زینب

بمیرم برات، نه علی اکبری داری
نه دیگه یاوری داری

داری میری حسینِ من
نمیگی خواهری داری

کجا می‌خوای بری؟
چرا منو نمیبری؟
---
رَیان ابن شَبیب، جدمونو غریب گیر آوردن
رَیان ابن شَبیب، آبو واسه حبیب دیر آوردن

تو شیبِ گودال سرازیر شد، حسین پیر شد
آخ تهِ گودال زمین گیر شد، حسین پیر شد
---
آمد بر، قلب من فرود
خنجری که سرت رو از پیکرت ربود

اونی‌که سر از تنت برید
فکری به حالِ دل زینب نکرده بود

رگاتو می‌بوسم، تو رو خدا دست و پا نزن
نذار که ببینه، اینقده مادرو صدا نزن

غریب مادر...
عزیز خواهر، عزیز زینب...

نظرات