ویرانه را کردم حرم من یک تنه، یک لشکرم شاگرد راه زینبم بر گریهکنها رهبرم (بابا حسین بابا حسین) بنشین به روی دامنم گیسوی تو شانه زنم اصلاً خبر داری پدر پاره شده پیرُهنم (وا غربتا وا غربتا) هرکس مرا داده نشان با خنده سر داده تکان چادر نمازم گم شده در زیر دست و پایشان (بابا حسین بابا حسین) موی بلندم کم شده با ضربه قدم خم شده (وا غربتا وا غربتا) زان شب که جاماندم پدر از تو جدا ماندم پدر طوری لگد زد بیحیا از درد تا ماندم پدر پهلوی من، پهلو نشد بازوی من، بازو نشد سر بسته گویم بعد از آن گیسوی من، گیسو نشد (وا غربتا وا غربتا) گفتم نزن، لج کرد و زد با پشت دست و با لگد در کوچههای شهر شام خیلی شنیدم حرف بد