نیزه‌شکسته‌ها را میان خاک صحرا کنار کرد زینب

نیزه‌شکسته‌ها را میان خاک صحرا کنار کرد زینب

[ سایر ذاکرین ]
نیزه‌شکسته‌ها را میانِ خاک صحرا کنار کرد زینب
فضای نینوا را به دود آه و ناله غبار کرد زینب

به دشت کربلا گفت، به خاک نینوا گفت
کجاست یار زینب؟، کجاست یار زینب؟

کجاست یار زینب؟، صبر و قرارِ زینب
چرا به خون فتاده چنین کنار زینب؟!

کرب‌وبلا علَم و یار کو؟
همدم این دل بیمار کو؟
اهل حرم به حرم تشنه‌لب
ساقی و سردار، علَمدار کو؟

*****

ظلم و ستمگری را به صبر و طاقت خود مهار کرد زینب
وقتِ وداع آخر، گوهر اشک خود را نثار کرد زینب
زمین کربلا را، خزان نینوا را بهار کرد زینب

برفت ماه زینب، پشت و پناه زینب
بسوخت آسمان را شعله‌ی آه زینب

گردِ ستم به بیابان نشست
غصّه و غم دل زینب شکست
رفته قرار و دل زینب ز کف
از تنِ عبّاس چو افتاده دست

*****

عزیزِ جانِ خواهر، بگو چه شد برادر؟، حسین سر نداری
سفر کند کاروان، این من و این ساربان، رسید وقتِ یاری
نه قاسم و نه اکبر، نه عونی و نه جعفر، نماند غم‌گساری

خوش است فصل یاری به شام بی‌قراری
چو من سرش ببینم به هاله‌ی غباری

برادرم تو مرا یاد کن
با نگهی دل من شاد کن
ای سرِ پُرخون سخن آغاز کن
ظلم و ستم‌دیده! تو فریاد کن

نظرات