نیزه‌ با گریه‌هام راه نیومد

نیزه‌ با گریه‌هام راه نیومد

[ سید مجید بنی فاطمه ]
نیزه، با گریه‌هام راه نیومد
شمشیر، برید و کوتاه نیومد
آتیش، از آسمون اومد امّا
بارون، روی لبت آه نیومد

می‌ترسم نسیم تنتو جابه‌جا کنه
حالا که بی‌کفن شدی، کاشکی آفتاب حیا کنه

(آه ای برادر، من از کجا برات کفن بیارم؟
منی که حتی معجرم ندارم
حسین جان، حسین جان)

بِاَبی المَهموم، یا مظلوم یا مظلوم یا مظلوم...

گودال پیرهن پیکرت شد 
خنجر شونه‌ی موی سرت شد 
بعد از غارت عمامه‌ی تو 
ای وای نوبت انگشترت شد 

دیدم پیکرت روی این خاک رها شده 
جلو چشمای مادرت، سرت از پشت جدا شده

آه ای برادر، محاسنو گرفته دست نامرد
تقصیر من شد تو رو زیر و رو کرد

(آه ای برادر، من از کجا برات کفن بیارم؟
منی که حتی معجرم ندارم
حسین جان، حسین جان)۲

دیدم مصیبت کربلا رو
داغِ مجلس نامحرما رو
بستم با دستای بسته هر بار
زخمِ تک تکِ این بچه‌ها رو

از رو نیزه‌ها دیدی هر بار منو زدن
بین گودال زدن تو رو، بین بازار منو زدن

آه ای برادر، گوشواره‌های دخترت رو بردن 
با گونی کهنه سرت رو بردن
حسین جان، حسین جان 

آه ای برادر، من از کجا برات کفن بیارم؟
منی که حتی معجرم ندارم
حسین جان، حسین جان

بِاَبی المَهموم، یا مظلوم یا مظلوم...

نظرات