نه سری مونده، نه تنی مونده نه به روی صورتت، دهنی مونده کار دنیا رو، از رو ناچاری وسط اینهمه مرد، یه زنی مونده تو رو از شلوغی بیرون بکشه بیرون بکشه بیرون بکشه با همون دست پر از خون بکشه بیرون بکشه بیرون بکشه نیزه از این تن بی جون بکشه بیرون بکشه بیرون بکشه خنجرو از لب و دندون بکشه بغل جسمت، ساز و آوازه نگران کشته شدی که چشات بازه من فقط میخوام، پیش تو باشم ولی خولی طرفم نیزه میندازه آخ ببین حرمله دنبال منه دنبال منه دنبال منه این هم از بختم و اقبال منه نمیدم پیرهنتو مال منه مال منه مال منه واسه داداشمه اموال منه دیگه دیر شد تو قتلگاه زینبتم پیر شد حرمله تازه واسه ما شیر شد تلاطم شد رقیه زیر دست و پا گم شد پای حرومی به حرم وا شد خیمهها خیمهها خیمهها نامحرما نامحرما نامحرما گوشوارهها گوشوارهها گوشوارهها