نه آب مانده برایم نه آبرو چه کنم ۲ نه باده مانده نه چیزی از این سبو چه کنم به فرض اینکه مرا سمت خیمهها ببرید اگر سکینه به من گفت آب کو؟ چه کنم به پای مشک سر و چشم و دست را دادم ولی زمین ریخت آرزو چه کنم از اینکه آب رساندم به خیمهها یا نه اگر که امبنین کرد پرسوجو چه کنم ما از عدو کی عمو میخوایم ما در این دشت عمو میخوایم من بدون دست شدم من که پای میکوبن عزیز فاطمه درماندهام بگو چه کنم دو دست خونی من را اگر که مادر تو به اشک دیده تر داد شستشو چه کنم ببخش دیدن دست بریده باعث شد۲ برات زنده غم ماجرای کوچه کنم چهار تا یل امبنین فدات شوند ۲ تو را چو دوره کنن از چهار سو چه کنم برای حنجره تو سینهام به تنگ آمده اگر که نیزه نشیند در این گلو چه کنم ببینم از سر نیزه سه ساله را که کسی به قصد کشت دویده به سمت او چه کنم و یا که از ببینم افتاد است سرت به زیر سم و چکمههای عدو چه کنم بگو ببینم اگر خواهرت آنجا کنار راس تو شود باشمر روبه رو چه کنم