نشسته نزد فقیران به مهربانی و نرمی چو کوه بر سرِ راه ستمگران جهانی لطیف و نرم چو باران به خاک خشک بیابان به دشت تشنهی ایمان چو جویبار روانی محمّدا! تو کریمی، محمّدا! تو رحیمی محمّدا! تو امینی، محمّدا! تو امانی به پنج نوبت گلدستهها ز مشرق و مغرب زنند بانگِ «محمّد» بدان زبان که تو دانی ستوده آمده نامت، شنوده باد پیامت بلند باد مقامت که سرو باغ جنانی