نسیمی جان فضا میآید امشب نوایی آشنا میآید امشب به وقت شرعی زهرا صدای اذان کربلا میآید امشب غم عالم به قبلم خانه کرده مرا عشق حرم دیوانه کرده مرا امشب ضریحش میرباید که شمعم یادی از پروانه کرده دمادم این دعا ورد زبانم ببینم کربلا را تا جوانم درون سینه آسایش ندارم نیستان را به آتش میکشانم ببین آشفته گشته وضع و حالم فقط در فکر دیدار تو هستم دگر بشکسته بالم دست به نالم فقط در فکر دیدار تو هستم حریم تو شده فکر و خیالم دلم امشب هوایی حسینه دلم امشب هر شب و در شور و شینه خودم اینجا تو روضهات نشستم ولی قلبم تو بین الحرمینه من و دل کندن از دلبر محاله دلم با دلبرم در شور و حال با این آقا به این خوبی ندونم کی گفته کربلا رفتن خیاله