میریخت بیرون از دهانش لختهی خون حال پسر حال پدر را محتضر کرد اولادنا اکبادنا یعنی پدر را مغراض اهل کوفه تقطیر جگر کرد بالای جسم اکبر خود داد میزد زینب که آمد کار او را سختتر کرد پیش جوانش داشت جان میداد اما محض حجاب خواهرش، صرف نظر کرد صلی الله علیک یا اباعبدالله... یکی بودی شدی صدتا برمیدارمت از صحرا جمع شدی با اگر اما قطعه قطعه ولی با لگد زدنت بابا شده گریه کنت زهرا چیدمت رو عبا اما تو کجا و علی قطعه قطعه از اینور و اونور اومدی روی دست من دلش رو نداشتم عزیزم عمه زخماتو بستم خندههای به پیکر ریزت کمرم رو شکست آه ولدی ولدی ولدی علی... رو هواست تن ناچیزت قربون تن ریز ریزت دیدنی شده پاییزت پخشی روی زمین دیدنی شده جنجالت با خبر شده از حالت عمه اومده دنبالت غربتم رو ببین احتیاجی نداره به گودال اینجا مرده حسین صد برابر زخمای جسمت نیزه خورده حسین خمیده چجوری خواهرش رو خیمه برده حسین بنا نبود که آتش به جان ما بزند پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزند مثه مادرم پهلوشو زدن