میزنم دم ز علمدرا رشید حرمِ عشق شهِ با کرمِ عشق، مَهِ محترمِ عشق صفای قدم عشق چکد از لب او بر لب پیمان نم عشق همان شاه که باشد سر دوشش عَلم عشق نگار دلِ زارم، صفابخش مزارم بهجز عشقِ جمالش به دل خویش ندارم برارم بهارم شُعارم، همه درا و ندارم که باشد به شب اول قبرم به کنارم دلم عاشق رویش، شدم بندهی کویش دلم بستهی مویش، قدح نوشِ سبویش شتابان دل زارم، همه شب جانب کویش چنان برگ خزانیست، روان در دل جویش ندرام بهخدا جز هوس دیدن رویش مرا کشته به ولله علیواریِ خویش مدد یا ابوفاضل...
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی ❤❤❤🌹❤🌹❤❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤❤❤❤❤❤😐❤❤😐❤🌹❤❤🌹❤🌹❤