مگه میشه،فاطمیه،بشه آسمون نگیره مگه میشه،بگی زهرا،دل مرده جون نگیره مگه میشه،غربت تو،گریمون ودر نیاره تقصیر چشمای ما نیست،اسم زهرا گریه داره فاطمیه که میشه، سیاهی از شهر ما دوره مثل محشر صورت گریهکنا، چشمهی نوره پرچم سیاه روضه، مثل مشعله سپیده ما رو میبره سر قبر تو، خورشید شهیده دلم گرفته مزارت کجاست بیبی جان بنفشهزارربهارت کجاست بیبی جان میدونم تموم عمرت واسه عالم، یه نفس بود اگه هجده ثانیههم نیومدی به دنیا بس بود که طناب کل تاریخ و به آسمون ببندی همه رو به گریه بندازی، بری خودت بخندی یه غزل مرثیهای، با صدتا مثنوی حماسه یه غزل مثنوی که پر از یه مرد ناشناسه مردی که جلو همه مثل یه فریاد بلنده اما حالا پیش تو، بیشتر شبیه التماسه اگر میتوانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان مردی که جلو همه مثل یه فریاد بلنده مردی که کنده بود در قلعه را ز جا وا میکند پس از تو در خانه را به زور مردی که جلو همه مثل یه فریاد بلنده اما حالا پیش تو بیشتر شبیه التماسه به کدوم گریه کنه، تلخیه لبخند رو لبهات یا به لکههای خونین، که روی در رو لباسه نمیخوام روضه بخونم، آسمون طاقت نداره اینو گفتم که نگن روضه رو خوبنمیشناسه تو همون دریای نوری، که تو ساحل طلاییت پر سوختهی فرشته، ریخته جای شن و ماسه برای تعریف از اون مضمونی که لطیفترینه شاعرا واژه ندارن، هی میگن که گل یاسه وای مادرم وای مادرم...