موج مزن آب فرات

موج مزن آب فرات

[ رحمان جعفری ]
موج مزن آب فرات 
بخاطر طفل رباب 

عمو عباس جگرم می‌سوزد 
عمو سقا جگرم می‌سوزد 

چقدر شلوغه قتلگاه نمی‌رسه صدات
نمی‌دونم باید حسین چی کار کنم برات
لبای تشنه تو شد مصیبت برات 

حسین 

عجب قیامتی شده غروب کربلا 
شبیه مادرم زدن تو رو چه بی هوا 

به زیر چکمه های شمر زدی تو دست و پا 
برای درهمی حسین یه عده کشتنت

دیدن که پاره پاره شد تموم پیرهنت
نشد که نیزه ها رو دربیارم از تنت 

غروب و نعل تازه صدای ده سوار
سر تو روی نیزه ها می‌خنده نیزه دار 

منو به قصد کشت زدن، قدم کمونیه
دیدم تو دست ساربان یکی نشونیه 
ببین که گوش دخترت رقیه خونیه 

نگاه همه به علقمه کجاست برادرم
ببینه دست به دست داره می‌گرده معجرم 

حسین حسین حسین ....

نظرات