من یه کاری دارم، تو یه کاری داری من قراری دارم، تو قراری داری (هرکدوم از مارو)۲ با قراری واسه کاری انتخاب کرده حسین بد به حال کسی که، برا نوکریش جواب کرده حسین یکیمون چایی ریز شبای هیئت شد یکیمون واسه روضهخونیهاش دعوت شد (یکی پرچم میده یکی اون آخر سینهزنیها، دم میده به همه غم میده، اشک نم نم میده مزد بعضیا رو، شبهای محرم میده به یه عده تو سال کربلا هم میده به تموم نوکراش، وعدهی خلاصی از بین جهنم میده)۲ بعضیامون شبای جمعه مسافر میشن، همه زائر میشن بعضیا روضهخونن، مداحن بعضیا میان و شاعر میشن بعضیا گریه کنن، توی خیمهی آقا حاضر میشن بعضیا حر میشن، از خدا پر میشن حتی سنگم باشن، با یه نم اشک عزا دُرّ میشن روضه آدم سازه، با دل مرد و زن و پیر و جوون میسازه چرا حیرون موندی، به خدا در بازه خونهی آقامون، جا فراوون داره سفرهی روضه همیشه پهنه، بس که مهمون داره چه کسایی که بلد بودند و تو همین خیمه گدایی کردند دلاشونو باهم کربلایی کردن (سیم دل وصل شد و براشون حرف ولی اصل شد و)۲ وسط گریه یه حاجت خواستن تو دلاشون یه شهادت خواستن (تو سیاهیهای دنیا بودیم)۲ که اونا رفتن و رو سفید شدن ماکه جاموندیم، اونا شهید شدن