من قاسمم شیرِ لشکر شکارم با دست خالی خودِ ذوالفقارم کُفرِ همه دشمنا رو درمیارم (اِنّی انا القاسم)۴ هیچ احتیاجی به جوشن ندارم چیزی کم از کوه آهن ندارم حتی حریفی تو دشمن ندارم (اِنّی انا القاسم)۴ باورش سخته برا عزرائیل تنِ سرگشته بیسر گشته تو چیکار کردی که تو میدون (میگن انگاری حسن برگشته)۲ جانم به قاسم چقَدَر سرفرازه مِیمَن به مِیسَر توی لشکر میتازه میلرزه ازرق به خودش تا میبینه ریخته تو لشکر سرودست و جنازه قاسم مدد یا قاسم...