من از بیگانگان هرگز ننالم

من از بیگانگان هرگز ننالم

[ امین قدیم ]
من از بیگانگان هرگز ننالم
که هرچه کرده با من، آشنا کرد

بزرگ شهر بودم روزگاری
اسیری با وقار ما چه‌ها کرد

خودم دیدم این شمر ملعون
ارازل را به دور ما رها کرد

حسین...

کوفه یک روز مرا خانم خود می‌دانست
خانم کوفه در این کوفه چرا رسوا شد

من عزیزم که غم کرببلا خوارم کرد
خیز و بنگر که چه با ذریه‌ی زهرا شد

شن و ماسه چه دارد که مرا ول کردی
با تو برگشتن از کرببلا رویا شد

نظرات