من آه کشیدم

من آه کشیدم

[ حسین ستوده ]
من آه کشیدم
نمی‌دونی چی تو این راه کشیدم 
چقدر ناله‌ی اُماه کشیدم
من آه کشیدم 

نیزه‌های رو تنت، دستامو برید
من دویدم حرمله، پشتم می‌دوید
پاشو داداش تو رو به قرآن مجید

جنگ و جدال شد
دیگه دیدن تو واسم خیال شد
تشنه بودی ولی ذبحت حلال شد

حرمت نذاشتن
لگدا واسه تو صورت نذاشتن
یه دقیقه تو رو راحت نذاشتن
حرمت نذاشتن

سنگایی که می‌زدن خورده به سرم
خورده به سرم خورده به سرم
دست من سپر شد و له شد سپرم 
له شد سپرم له شد سپرم

با پا زدنت
بعضیا وضو گرفتن بی مهابا زدنت
گیر آوردنت غریب و مثل زهرا زدنت
سی‌هزار نفر تو رو با بغض مولا زدنت

دیدم که روی سینه‌ت 
دویدن دویدن دویدن
دیدم که موی سرت رو 
کشیدن کشیدن کشیدن

دیدم که با یه خنجر
که کنده نمیشه ببری
رگهاتو می‌بریدن

ریختن رو سرت
یه جوری نیزه زدن که زد بیرون از کمرت

با لگد زدن رو صورتت کنار مادرت
توی قتلگاه دیدم که دست به دست میشه سرت

غوغا شده بود 
سر بردن لباسای تو دعوا شده بود
استخونت از میون سینه پیدا شده بود
حرمله مزاحم خیمه‌ی زنها شده بود

از خیمه پابرهنه دویدم دویدم دویدم
از سینه‌ات چندتا نیزه 
کشیدم کشیدم کشیدم

نظرات