ماه می‌گوید حسابِ امشب از هر شب جداست

ماه می‌گوید حسابِ امشب از هر شب جداست

[ مهدی رسولی ]
ماه می‌گوید حسابِ امشب از هر شب جداست
شاهدش دیوانگی در جزر و مدّ آب‌هاست

با عطش وارد شوید این‌جا زمین علقمه است
مجلس لب‌تشنگانِ حضرت سقّا به پاست

بی‌جهت این جمعِ بی‌پایان ما را نشمرید
جمع ما هرجور بشمارید هفتاد و دوتاست

جای دنجی خواستی تا با خدا خلوت کنی
این حسینیه که گفته کمتر از غار حراست؟

شانه خالی کردیم از کلّ یوم اشک و آه 
گریه‌های حرّی‌ست این شب گریه‌ها، اشک قضاست

اذن میدان می‌دهند این‌جا به هر کس عاشق است
با رجزهای اباالفضلی اگر آمد سزاست

هروله در هروله این حلقه را چرخیده‌ایم
های ای هاجر بیا در این حرم، این‌جا صفاست

ایّها‌ العشّاق آب آورده‌ام غسلی کنید
روبه پایان است این حج، مقصد بعدی مِناست

خنده‌ی قربانیان پُر کرده گوش خیمه را
من نفهمیدم شبِ شادی‌ست امشب یا عزاست

آب باشد مال دشمن ما تیمّم می‌کنیم 
آب‌های علقمه پابوس خاک کربلاست

ما اذان‌هامان، اذان حضرت سجّادی است
همهمه هر قدر هم باشد صدای ما رساست

أشهدُ أنَّ محمد جدّ والای من است
أشهدُ أنَّ علی اِلّای بعد از لافَتی‌ست

ای مکبّر وقت کوتاه هست قدقامت بگو
صف کشیدند آسمان‌ها پس علی‌اکبر کجاست؟

گفت قدقامت جوان گریه‌‌شان بالا گرفت
راستی سجّاده‌های ما همه از بوریاست

چاره‌ی این جمعِ بی‌سامان فقط دستِ یکی‌ست
نوحه‌خوان می‌داند آن منجی خودِ صاحب‌لواست

نظرات