مادر انداخته گردن من این مدال نوکری رو

مادر انداخته گردن من این مدال نوکری رو

[ حاج اسلام میرزایی ]
مادر انداخته گردن من، این مدال نوکری‌و
کی می‌تونه بگیره از ما، بردنِ نام علی‌و

بی‌واهمه بگو، علی علی 
با فاطمه بگو، علی علی
با پای دل الان برو نجف 
بی‌خاتمه بگو، علی علی

یاور و یاره، واللهِ کراره
از سرم عشقش دست بر نمی‌داره
وقتی که نوکر انقدر دوسش داره 
من برم دوزخ حیدر نمی‌ذاره

 علی مولا مولا، علی مولا... 

****
اگه حست میگه که الان علی نشسته روبروت
برده خانوم وقت نمازش، اسم مارو بین قنوت

قید عمه رو جز علی بزن
بسپار خودتو به ابالحسن
غیر از علی و فاطمه کسی
خیرش نمی‌رسه به تو و من
 
واقعا مَرده، مردونگی کرده
یاورِ مظلومِ بی‌هماورده
مثل زهرا پای حق وسط باشه 
مرتضی از حرفش برنمی‌گرده

علی مولا مولا، علی مولا... 

****
خنکای بهشت کجا و سایه‌ی دیوارِ علی
من می‌خوام جَنَّتو ببینم، به شوقِ دیدارِ علی

می‌بخشه به من آبرو علی 
فرقی ندارد با وضو علی
میگن کیه امیرِ مومنین 
میگم بدون جستجو علی

رو سفیدم کن، غرق امیدم کن
با یه لبخندت مولا مریدم کن
جون می‌خوای اصلا، من سر میدم واست
مثل میثم رو دارت شهیدم کن

حیدر حیدر...

نظرات