قیامت شد به پا انگار

قیامت شد به پا انگار

[ کربلایی نریمان پناهی ]
قیامت شد به پا انگار
دلم از غم دو غم سر شد
بازم زینب پریشون شد
بازم شد قتلگاه تکرار 

زمین و آسمون دل‌خون
شده صاحب زمان گریون
الهی که همین روز
بمیریم واسه آقامون 

روز عاشورا، کربلا غوغا
روضه‌خون امروز مهدی زهرا
گریونِ دنیا، عالمِ بالا
به سر و سینه می‌زنه زهرا

سالار زینب... 

تو این اوضاع، تو این احوال
همه ریختن توی گودال
عزیزِ مصطفی زخمی 
به دورش لشکری خوشحال

چه تنها‌زاده‌ی حیدر
نه اکبر هست نه آب‌‌آور
می‌دید از روی تَل زینب
به نقطه جمع شده لشکر

روضه‌ها دردناک، پیکری صد چاک
زینت دوش مصطفی رو خاک

غرق تاب و تب، شاه تشنه‌لب
زخمی و تنها سالار زینب

سالار زینب... 

تموم نیزه‌ها خونی
میرن بالا میان پایین 
به قلب مضطر زینب
میدن سرنیزه‌ها تسکین

سراسر لاله‌گون گودال
شده دریای خون گودال
میگه از زیر شمشیرها
برو زینب نمون گودال

امشب تو صحرا گریونه زهرا
بی‌کَس و تنهاست زینب کبری

دریای غم و ساحل زینب
الامان ای وای از دل زینب 

سالار زینب...

نظرات