قرار وصل، دل بیقرار میخواهد وصال، عاشق چشمانتظار میخواهد امام، راه رسیدن به شرط همراهیست به قدر یکقدم از رهسپار میخواهد امام، ظرف قنوتش برای مأموم است هر آنکه از در پروردگار میخواهد امام، گنبد و گلدسته نیست، ظاهرها برای ماست اگر هم مزار میخواهد به زعم مردهپرستان امام یعنی سوگ به جای یار فقط سوگوار میخواهد امام، شهر مدینه، دعا، سکوت، قلم امام، کوفه، بلی، ذوالفقار میخواهد امام، گاه محاسنسفید میطلبد و گاه لبیک از شیرخوار میخواهد تنورخوابیِ هارون مکّی است، قیام امام، لشکری از جاننثار میخواهد امام، از قلمِ در غلاف دلگیر است به جای آن همه شاگرد، یار میخواهد ***** (باز هم سوخته انگار درِ این کوچه نمکی خورده به زخم جگر این کوچه من از این کوچه، از این راه بدم میآید بسکه شوم است، همیشه خبر این کوچه پیرمردی وسط راه زمین خورد، ولی همه شادند چرا دور و بر این کوچه؟) ........... (دو تن از آل پیغمبر دلِ شب دویدند از قفا دنبال مرکب امام صادق هفتاد ساله سه ساله دختری با آه و ناله)
عالی