بر دیده‌ی ما ضیاء بِده مهدی جان

بر دیده‌ی ما ضیاء بِده مهدی جان

[ حاج مهدی سماواتی ]
بر دیده‌ی ما ضیاء بِده مهدی جان
بر سینه‌ی ما صفا بِده مهدی جان

دور سر مادرت بگردان چیزی
آن را صدقه به ما بِده مهدی جان
****
قرآن ناطقم، رُخت از من نهان مکن
بیرون روان زِ جسم منِ ناتوان مکن

جای تو روی سینه و دوش رسول بود
بنشین به دیده‌ی من و جا بر سنان مکن

یادم نمی‌رود که بگفتی به قتلگاه:
بیرون میا زِ خیمه به مرگم فغان مکن

دیدی فغان نکردم و بیرون نیامدم
شاها تو هم زِ دختر خود رخ نهان مکن
****
سرت به خانه‌ی دل جا دهم ولی چه کنم
که پای نیزه بلند است و دست من کوتاه

عزیز من، نه سرم از سرت عزیز‌تر است
ببین که سر شکنم من به پای این درگاه

حسین، حسین جانم...

نظرات