عشق تکرار آدم و حوّاست

عشق تکرار آدم و حوّاست

[ سید مجید بنی فاطمه ]
عشق تکرار آدم و حوّاست
سیب ممنوعه‌ی بهشت خداست

عشق واژه‌ی جدیدی نیست
ماجرای قدیمی دنیاست

مثل یک ماهِ اوّل ماه است
گاه پیدا و گاه ناپیداست

نسل ما نسل عاشقند اصلاً
عاشقی شغل خانواده‌ی ماست

عشق مشق شب بزرگان است
مثل سجّاده‌ای که رُو به خداست

مشق این روزگار اباالفضل است
صد و سی و سه بار اباالفضل است

*****

آسمان جلوه‌ای اگر دارد
از نماز شب قمر دارد

روز میلاد تو همه دیدند
نخل امُّ‌البَنین ثمر دارد

آمدی و حسین قادر نیست
از نگاه تو چشم بردارد

كوری چشم ابتران حسود
چقدَر فاطمه پسر دارد

ای رشید علی! نظر نخوری
شهر چشمان خیره‌سَر دارد

ماهِ رویت شبیه خورشید است
نور تو جلوه‌های توحید است

*****

ای نسیم پُر از بهار علی
ماه در گردش مدار علی

چقدَر مشكل است تشخیصت
تا كه تو می‌رسی كنار علی

با تو یک نور دیگری دارد
شجره‌نامه‌ی تبار علی

دوّمین حیدر ابوطالب
صاحب غیرت و وقار علی

به شما می‌رسد تمام و کمال
همه‌ی ارث ذوالفقار علی

ای علَمدار! ای پناه حسین!
حضرتِ حمزه‌ی سپاه حسین

*****

خشکسال قدیم دنیا من
جستجوهای پشت دریا من

روی این خاک‌ها بکِش دستی
اگر این خاک، زر نشد با من

سرِ سال است، مَرد مسكینم
مكِش از دست خالی‌ام دامن

چقدَر فاصله‌ست ای دریا
از ظهور مقام تو تا من

تو بزرگ قبیله‌ی آبی
تو غدیری، فراتی، امّا من

خشكسالم، كویر بی‌آبم
روزگاری‌ست تشنه می‌خوابم

*****

كمرت جایگاه شمشیر است
لب تو آستان تكبیر است

سرِ ما را بزن همین امشب
صبح فردا برایمان دیر است

هیچ‌كس روبه‌روت نیست مگر
آن کسی كه ز جان خود سیر است

سیزده ساله حیدری كردی
پسر شیر بیشه هم شیر است

گیرم افتاده است روی زمین
دست تو باز هم علَم‌گیر است

پسر شاه لافتیٰ عبّاس
ای جوانیِ مرتضیٰ عبّاس

*****

از نگاه كبوتری‌وارم
به مقام تو غبطه می‌بارم

سرِ من را اگر بگیری باز
به دو ابروی تو بدهكارم

ارمنی هم اگر حساب كنی
باز دست از تو برنمی‌دارم

بِده این مشک پاره‌ی خود را
تا برای خودم نگه دارم

بی‌سبب نیست گریه‌ی چشمم
حسرت صبح علقمه دارم

با تمامیِ شور و احساسم
آرزومند كفُّ‌العبّاسم

نظرات