طوفان برپا میشه یه روز رو‌به‌رو ایوان حسن

طوفان برپا میشه یه روز، روبه‌رو ایوان حسن
ارتش سینه‌‌زن میاد با نام گردانِ حسن

نوکر دلداده‌ی جانبازیه
کارگر مشغول حرم سازیه
فرمانده قاسم ابن الحسن و 
لشکر آماده‌ی سربازیه

کلّ لشکر بَرده و نوکر
شور تو در سر، جان حسن مولا
تویی آقا، عالی و والا
شاه معلّی، جان حسن مولا

جانم، جانم، جانم، جان حسن مولا...
****
نوکرا آماده همه، یا حسن رو لب زمزمه
می‌سازیم به زودی حرم به اذن بی‌بی فاطمه

صف‌به‌صف نوکرا جان‌برکف‌اند
به عشق حسن پوشیدن کفن
رو قلّه‌ی عالَم پرچم زدن
پادشاه عربستان، حسن

سفره‌داری، کوه وقاری
رو دست نداری، جان حسن مولا
خیلی مردی، مردِ نبردی
جمل چه کردی، جان حسن مولا

جانم، جانم، جانم، جان حسن مولا...