
(شورش محشر به پا شد کاظمین دارُ العَزا شد)۲ اشک زهرا میچکد چون ماتم اِبنُ الرضا شد (بهشتم تربتش، فدای غربتش)۲ چه گویم روزگار شکسته حرمتش (جواد اِبنُ الرضا)۴ بیوفاییها کشیده زهر ناکامیها چشیده ای رضا ریحانهی تو از جهان خیری ندیده ببین ای باغبان، شده یاست خزان دلش دریای خون شد از زخم زبان (جواد ابن الرضا)۳ داغ مادر برده تابم زهر همسر کرده آبم از عطش میسوزم اما کس نمیگوید جوابم عطش شد اخگرم، زند کف همسرم بیا بابا ببین بسوزد حنجرم (جواد اِبنُ الرضا)۴ گرچه در شور و نوایم رعشه افتاده به پایم همسرم کف میزند من یاد داغ کربلایم حسین و اکبرش، چه آمد بر سَرش؟ که پاشیده شده تمام پیکرش کجایی خواهرم...