شمر اگه بره، سَنان نمیگذره تو قتلگاهِ تو، زمان نمیگذره حتی ازت دم، اذان نمیگذره تو قتلگاه تو، زمان نمیگذره غروب شد خورشید نشست شمر ولی از تنت پا نشد اذان شد، نمازش رو بست راه حلقت ولی وا نشد یک زن تنهام چطور شمرو ازت جدا کنه پاشو اذان مغربه من به کی اقتدا کنم نیزه رو نیزه با مرکب از تنِ برادرم گذشت آب از سرت گذشت آب از سرم گذشت خودم دیدم چیا به مادرم گذشت آب از سرت گذشت آب از سرم گذشت خلاصه راحت شدی من بمیرم بهت سخت گرفت میدونم این نصف روز قدر یک عمر ازت وقت گرفت نزار جلو نامحرما تو رو بلند صدات کنم پاشو اذان مغربه من به کی اقتدا کنم لب گودال، مادر افتاده ته گودال، یک سر افتاده مادر افتاده دختر افتاده خواهر افتاده از روی نیزه، یک سر افتاده از روی نیزه، اکبر افتاده مادر افتاده خواهر افتاده دختر افتاده