شعله برآرم زِ جگر، گریه کنم زار زنم ناله و فریاد کنم، بر در و دیوار زنم جامه به تن چاک کنم، بر سر خود خاک کنم چنگ زنم بر جگرم، زخمهی دل تار کنم دیده چو دریا کنم و خیمه به صحرا فکنم بلکه شبی بوسه به بیتالحرم یار زنم رو سوی آن خانه کنم، همّت مردانه کنم همچو زنان در حرمش شیون بسیار کنم نالهی ای وای حسین، از دلِ دیوانه کِشم سر به رواقش شکنم، لطمه به رخسار زنم سینه پُر از خونِ جگر، اشک فشانم زِ بصر داغ غم یار به حق کوچه و بازار کنم عاشق دلدار شدم، میثم تمّار شدم دَم همه دَم با نفسِ حیدر کرّار زنم آبروی دو عالم...