
شرحی کنار سورهی کوثر گذاشتی بر روی صفحه لاله پرپر گذاشتی ترس نفسنفس زدنت میکشد مرا آقا چه شد به روی زمین سر گذاشتی؟ حالی نداشتی و به هنگام هلهله سر را به روی دامن مادر گذاشتی کمتر به در بزن سر خود را، دلم شکست با لکههای خون که روی در گذاشتی یک آب گفتی و بغلش چند یا حسین پهلوی آب روضهی دلبر گذاشتی کف میزدند دور تو گرچه کنیزها کی یک گلو تشنه به خنجر گذاشتی؟ با این تنی که رفته غریبانه روی بام غصه برای چند کبوتر گذاشتی خواهر نداشتی بخورد سیلی از همه جایی برای روضه معجر گذاشتی