شدهام بر آن که سری زنم، به هوات یا علیَ النقی سفری کنم و سری زنم، به سرات یا علیَ النقی به هوات تازه کنم نفس، به سرایت آیم از این قفس برسم به مأمن آسمانِ رهات یا علیَ النقی هلهای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن بنویس سر خط مشقهای سیات یا علیَ النقی بنویس دست مداحتم، نرسد به عرش فضائلت شود آبهای جهان اگر که دوات یا علیَ النقی بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم که دمیده جامعهای بدان جلوات یا علیَ النقی تو همان تجلی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی و سرودهای غزل از زبان خدات یا علی النقی من و استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت شدهاید رب جلی ولی، به صفات یا علی النقی ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی ******** شیر آمده از پرده برون با نفس تو تا من هم از این رتبهی خلقت بنویسم تو ضامن شیر و پدرت ضامن آهوست حق دل من نیست که حسرت بنویسم ********