شبی عزمِ جنونآباد کردم علی موسی الرضا را یاد کردم به جان تو کنار کَفُّ العباس هوای پنجره فولاد کردم در مسجد عشق رفته بودم به نماز گفتند اذان بگو من از او گفتم