
سودی نمیبخشد اگر شبزندهداریهایِ من پس خوش به حال لذتِ خوابیدنِ هُشیارها گرچه تو خوبی، من بَدَم، هربار گفتی آمدم توفیق پیدا کردم از فیضِ حضورِ یارها خانه بودم، فاطمه آورد تا اینجا مرا هرکجا مادر بفرماید گذر دارم حسین با یارَب یارَب کُشتی مادرو با مادر مادر کُشتی خواهرو با بیرحمی زد تیرِ آخرو حسین جانم، آه ای مادر من بمیرم میکِشی آه با فرودِ هر نیزه من بمیرم دیگه جا نیست، شده نیزه در نیزه نیزه رو نیزه، چشایِ هرزه ای حسین، ای حسین