سلطان نجف، دل عالمو هوایی کرده با اذن خدا، تو جهان کارِ خدایی کرده از روز ازل هر پیمبری کارش گیر کرده چون دست خداست، اومده گرهگشایی کرده عالیِ اعلا، جانم یا مولا غیر او امیرمومنین نداره دنیا جانم یدالله، بیمثل و همتا دستش رو باز خودِ خدا میگیره بالا وقت زیارت دل میشه شیدا میبینم جبرئیلو پایینِ پای مولا وقت جنگیدن، سورهی زلزال وقت عبودیته میزان الاَعمال فاتح جنگ و خندق و خیبر یا امیرالمؤمنین، حیدر حیدر حیدر کرّاره علی، مولا از همه یلا سر بوده قتّال العرب، میون معرکه حیدر بوده شمشیر خداست، بسکه با جنم میجنگه شاگردِ علی، عبّاس و مالکاشتر بوده شیر شکاره، همتا نداره اون جوونمردیه که صاحب ذوالفقاره وقت نبردش، با اقتداره عزرائیل کشتهها رو با سختی میشماره هیشکی برا جنگ جرئت نداره وقتی که عَلمو دست علی میسپاره سورهی فتح و آیهی نصرت جانم جانم جانم به این همه غیرت سورهی رعدو میکنه تفسیر آخه هیچ یلی با حیدر نمیشه درگیر