سر تا سر این صحرا آتیشه و جنجاله قلب منم آشوبه عمرم ته گوداله گوداله بلایی که آتیش به دل ما زد شمر تا که رسید از راه آستینشو بالا زد داره میشینه شمر روی سینهی شاه با یه خنجر کند با یه چکمه سیاه داره قلب حسینمو خون میکنه حال مادرمو پریشون میکنه شمر پاتو نذار به روی سینه ای وای داره مادرم میبینه تشنه است جلوش آب نخور با خنده هی زخم زبون نزن با کینه آه، حسین۲ غریب مادر آخ حرمله رو جسمش تیرش رو دقیق میزد نزدیک تو شد خولی نیزش رو عمیق میزد طولانی شده ذبحت نزدیک سه ساعت شد نزدیک سه ساعت به جسم تو جسارت شد روی خاکا تو رو میکشیدن حسین نوبتی سرتو میبریدن حسین روی جسم تو با کف پا میزدن پیرمردا تو رو با عصا میزدن کشتن تو رو حرمتی نذاشتن از تو دیگه قامتی نذاشتن خواستم که ببوسمت عزیزم آخ واسه تو صورتی نذاشتن آه، حسین۲ غریب مادر چند ساعت تو گودال تنها گیرت آوردن هرکاری بگی کردن هرچی که بگی بُردن بُردن یادگاری که دوخت واسه تنت مادر راضی نشدن بُردن انگشتو با انگشتر کی لباستو بُرد که برهنه بشی کی میخواست که خجالت ازم بکشی غم و غصّه برای تو میخورمو میکشم روی جسم تو چادرمو ای هستی من خدانگهدار من موندم و این دل گرفتار من میرم حرم برم اسارت آماده بشم برای بازار آه، حسین۲ غریب مادر
عالی