
سر که زیر قدم یار نباشد، سر نیست خواهری که به فدایت نشود، خواهر نیست راضیام این دو گُلم پَرپَرِ تو برگردند به حرم بر روی بال و پَرِ تو برگردند لِه شده مثل علیاکبرِ تو برگردند دست خالی اگر از محضر تو برگردند دستمال پدرم را به سرم میبندم وسط معرکه چادر کمرم میبندم نامش گره به نام تو خورده است یا علی ارث از دلِ شجاع تو بُرده است یا علی پیوند عقلِ روشن و بیداریِ دل است شاگردیِ تو کرده که استاد کامل است زن دیدهاید از همهی شهر مردتر از هر چه مردِ عشق، بیاباننَوَردتر شد پیش خَلق دلیل مباهاتِ اهلبیت وقتی که نور چشم علی گفت: ما رأیت با ما رأیت، بندگیاش را تمام کرد حمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد قانون عقل و عشقِ جهان را بههم زند وقتی عقیلةالعرب از عشق دَم زند از چشم یار قامت دلدار دیدنیست نام حسین از لب زینب شنیدنیست **** به وقت خطبهخوانی مثل حیدر میشود زینب به هفده معجزه بر نِی، پیمبر میشود زینب من از نامش که زینت بر علی گشته است فهمیدم زمانی زینتِ اللهاکبر میشود زینب خودش یک لشکر است از کربلا تا شام در وقتش دلاور، جنگاور، آبآور میشود زینب