
سر من زیر قدمهای تو جایش خوب است طبق منوال تو هم تاج سری کن آقا سیر در عرش خدا راه بلد میخواهد لطف بر کف دستت نظری کن آقا حبهی حب تو شیرینی قند جنت دوزخ بغض تو هم مایهی رنج است علی دست در دست تو سلمان به مقامات رسید رد پاهات همان نقشهی گنج است علی جبت و طاغوت سر افکنده شدند و آنگاه پا شدی تا به یداللّٰه تو را بشناسند درب خیبر به دو دستان تو بوسه زد و گفت افتخاری است که من را به شما بشناسند موقع رزم فقط طرز نگاهت بس بود چه شکوهی به میادین عرب میدادی عَبدُوَدها همه افتاده به خاکت بودن تو برای دل ایتام به خاک افتادی چه بگویم که نبی گفت علی دین من است چه بگویم قلم از شرم کمر تا کرده جالب اینجاس که با این همه مدح و منصب لوح تقدیر تو را فاطمه امضا کرده