سبکبال در هالهی مِه به قاف تماشا رسیدند به صبح تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند به شوق زیارت گذشتند از این حسرت روزمره بریدند دل از حواشی، به متن و به معنا رسیدند مِنَ المومنینَ الرجالُ، که دنیا شب قدرشان بود شنیدند مَن یَنتَظر را، به قرآن به احیا رسیدند به تاریکِ شب هدیه دادند درخشیدنِ اشکشان را از این تیرگیها گذشتند به آن روشنیها رسیدند به دل زخم و بر لب، تبسم همه دردشان درد مردم به آغوش گرمِ شهادت برای مداوا رسیدند پس از سالها رنج دنیا، نیوفتاده بودند از پا مقام رضا رزقشان شد، به لبخند زهرا رسیدند دریغا و دردا که ماندیم، عجب سهمگین است ماندن چه مردانه از خود گذشتند، چه جانانه آنها رسیدند نه از مدعیها نبودند، گرفتار دنیا نبودند ببینین صف اولیها به آغوش مولا رسیدند ***** دعایی داره ام من این شبانه بگو آمین تو ای ماه یگانه الهی هیچ مظلومی نبیند عزیزش را به زیر تازیانه *****