ساقی حیدر، ساغر حیدر شراب ناب و بادهی اطهر حیدر ای ساقی کوثر حیدر طلب کند می تو را نوکر حیدر دل خمار است و پی خرابات نجف دل بُوَد در طلب ملاقات نجف ای حریم تو سر از همه باغات نجف به سرم شور تو شده مغفور تو و مرا مست کند خوشهی انگور تو به دلم ده شراب حال مرا کن خراب به ضریحت برسان دست مرا بوتراب جانم حیدر، جانم حیدر مولا حیدر،رهبر حیدر وصی و جانشین پیغمبر حیدر ای صاحب منبر حیدر تویی امام و ما همه قنبر حیدر آن که مجنون نشود به درگاه تو کیست؟ با رخت کعبه دو تا ولی قبله یکیست هیچ کسی در دو جهان مثل و مانند تو نیست دل و دلدار علی کعبهی سیّار علی نشود همچو تو زاده و تکرار علی شه و سالار علی صاحب دربار علی به خلافت تویی مرد سزاوار علی جانم حیدر، جانم حیدر سردار حیدر، سرور حیدر به معرکه یک تنه یک لشکر حیدر ای فاتح خیبر حیدر ز ترس تو عدو مضطر حیدر ذوالفقارت به کف و عدو پا به فرار شیر به میدان زده و به دنبال شکار نیست حریف تو کسی ای یل یکّه سوار جان به تکبیر تو رزم نفسگیر تو ملک الموت عقب مانده ز شمشیر تو جان به طوفان تو لرزه به میدان تو همه در گور شدند لشگر عدوان تو جانم حیدر، جانم حیدر