رفتی و میمونه داغ رفتن تو روی سینهی من رفتی و منو تنها گذاشتی با گریهی تلخ حسن عزیزم، عزیزم رفتی و خنده میکنه قاتل تو به علی علناً رفتی و داغ کوچه که از یاد من نمیره ابداً عزیزم، عزیزم کوچه کارِ تو به چه جایی کشید بعد از کوچه چشم تو جایی رو ندید توی خونمون بی اجازه اومدند دیر شد تا بیام به تو حمله میزدند خانومم، روزگار علی میشه بعد تو سرد و سیاه بی تو من دیگه درد و دلامو باید ببرم پیش چاه عزیزم، عزیزم یاد اون روزایی که بودی کنارم میکشم فقط آه اومدم که بازم آرومم کنی فاطمه با یه نگاه عزیزم، عزیزم امّا بی نفس میون این بستری موند از تو برام چادر و این روسری تو با رفتنت علی رو هم میبری رفتی و حالا خونمون ریخته بهم داغت سخته که نمیتونم راه برم زخمات تازه بود به کی من اینو بگم یارالی یارالی یارالی زهرا چه کنم، جای زخم تو میشورم امّا خونش بند نمیآد چه کنم به قدّ کمونت کفنیِ بلند میآد عزیزم، عزیزم به حسن تا میگم بیا بند کفن رو ببند نمیآد فاطمه به علی بی تو دیگه بگو و بخند نمیآد عزیزم عزیزم سخت میره جلو کار غسل و شستنت الان فهمیدم که بهم ریخته تنت این زخمها میگه تو رو با زجر کشتنت سنگ غسل تو پر خونابه شده زینب واسهی کمک من اومده آروم دل من، حال من خیلی بده