راه دادی این گدا را هم محرم هم صفر شکرها کردم خدا را هم محرم هم صفر شکر نعمت نعمتم افزون کند شکرِ خدا درک کردم روضهها را هم محرم هم صفر شکر میگویم خدا را که برای نوکری دور کرد از ما بلا را هم محرم هم صفر بیبها بودم ولیکن خوش خریدی یا حسین نوکر بی دست و پا را هم محرم هم صفر شش دهه از شش جهت چشمم سوی ششگوشه بود داشتم قبلهنما را هم محرم هم صفر تا تَسَلّای دل غم دیدهی زینب شویم گریهکن بودیم یارا هم محرم هم صفر گرچه بر حسب وظیفه ساکن روضه شدیم اما داد زهرا مزد ما را هم محرم هم صفر چشم باطن داشت هرکس دید بین روضهها حضرت خیرُ النسا را هم محرم هم صفر مثل نهر علقمه ما نیز گریه کردهایم روضهی اَدرک اَخا را هم محرم هم صفر روضهی مقتل برای ما تدائی کرده است سر بریدن از قفا را هم محرم هم صفر بَه چه سالی میشود سالی که دستم حس کند خاک گرم کربلا را هم محرم هم صفر