دیدم خود را درون آینه، این مرد کیست؟

دیدم خود را درون آینه، این مرد کیست؟

[ حاج منصور ارضی ]
دیدم خود را درون آینه، این مرد کیست؟
فاطمه، این مرتضی، آن مرتضای قبل نیست

صحنه‌ای که پشت در دیدم علی را پیر کرد
چادر تو زیر پای چهل حرامی گیر کرد

شیشه‌ی عمر علی بین در و دیوار رفت
فضه می‌داند فقط تا کجا مسمار رفت

از بلورم دوده‌ی آتش تبلور را گرفت
دومی وقتی لگد زد از صدف دُر را گرفت

بعد کوچه هیچ کس مانند من کم رو نشد
دست قُنفُذ بشکند بازوی تو بازو نشد

گیر افتادی میان همهمه من را ببخش 
کاری از من برنیامد فاطمه من را ببخش 

باغ خود را نذر بهبودی یاسم می‌کنم 
می‌شود قدری بمانی؟ التماست می‌کنم

زود از پیشِ علی جانت نرو جانِ حسین
رحم کن بر خشکیِ لب‌های عطشان حسین

تشنه‌ای که بی‌صفت‌ها منع آبش می‌کنند 
آن لبی که با نوک چکمه خرابش می‌کنند 

دور این بی‌کس به غیر از لشگر ابلیس نیست
پیکر پاشیده‌ی او قابل تشخیص نیست

نظرات

مثل همیشه عالی عالی عالی