دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی پارههای بدنت را جگرم سوخت علی ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم طرز چانهزدنت را جگرم سوخت علی چه کنم عمه نبیند بدنِ حمزهایَت مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی لخته خونی که برون از که گلوت آوردم ریخت و خون دهنت را جگرم سوخت علی باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی یوسفم کاش که میشد به میانِ حَرمت ببَرم پیروهنت را جگرم سوخت علی آن لبانی که اذان گفت بهم ریخته است خُردُ بینم دهنت را جگرم سوخت علی داغِ پرپر شدنت جای خود اما بینم داغ بیسر شونت را جگرم سوخت علی اینهمه نیزه میان بدنت گم شده است با که گویم مِحَنت را جگرم سوخت علی نعرهی حیدری و نالهی یا زهرایت میشنیدم سخنت را جگرم سوخت علی نشد آخر لبِ عطشان تورا آب دهم چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی گر نیایند جوانان حرم یاری من که بَرد خیمه تنت را جگرم سوخت علی (میزنم دَم ز وِلای تو اباعبدالله دلم افتاده بهپای تو اباعبدالله پیش هر بیسروپایی که گدایی نکنم من گدایم گدای تو اباعبدالله با همه خِیلِ گدایی که درِ خانهی توست کم ندیدم ز عطای تو اباعبدالله مادرم گفت اگر اینهمه عزت داری پدری کرده برای تو اباعبدالله ای که آرامش جانِ علی و فاطمهای جانِ عالم به فدای تو اباعبدالله کعبه دورِ سر ششگوشهی تو میگردد مَروه دنبال صفای تو اباعبدالله این ورودیِ جَنان یا دَرِ بابُالقبلهاس چه بهشتیست برای تو اباعبدالله بیجهت نیست حرم هر شبِ جمعه غوغاست زائرِ توست خدای تو اباعبدالله کاش و محشور شوم روز قیامت آقا با تو و با شهدای تو اباعبدالله) حیدر، حیدر، حیدر، حیدر...