دید کاندر حرم خسرو خوبان همهشان، همهشان سینهزنان مویهکُنان موی کَنان، موی پریشان دل بریان سوی عباس شتابان که عموجان چه شود؟ چه شود قطره آبی برسانی به لب سوخُتگان شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان پسر مظهر یزدان که بدی صاحب حلم و علم و بیرق و سجاده و سیف و حشم اندر لقبش با لقب ماه بنیهاشم و عباس و علمدار و سپهدار و جهانگیر و جهاندار، قد علم کرده پس مردی و مردانگیش که عموی تو نمرده دهمت آب اگر آب بود قیمت جانم