دوباره دل من میون موج خون نشسته دوباره یه غصه تو روضهی زینب شکسته بعد عمری درد و مصیبت هنگام وصلت اومده خورشید مرگ از پشت ابر جدایی سر زده صدا میزد ای برادر من، کجا رفتی یار و یاور من پس از تو دشمن نکرده رحمی به معجر من اُمُّ المصائب، عقیلة العرب... دَم مرگ به یاد حسین و رگ و خنجر افتاد با ذکر برادر چشاشو بست و آروم جون داد یادش اومد اون لحظهای که یک پیرمرد دلخسته روی خاکو با چکمه دشمن بر سینهی او نشسته شَهَنشاه و نیزه های عُدوان زده ناله با لبای عطشان شکسته جسم پاک برادر زِ نعل اسبان صدا میزد ای برادر من، کجا رفتی یار و یاور من پس از تو دشمن نکرده رحمی به معجر من اُمُّ المصائب، عقیلة العرب... امیرم بیا و بده بر نوکر خود توشه چه تنگه دل من برای ضریح ششگوشه باز امشب این قلبِ زارم، کرده هوای کربلا لیلا بنگر مجنونِ کویت داره نوای کربلا منو عشقت تا جنون کشونده غمت جونم رو به لب رسونده غمی تو قلبم به جز زیارت باقی نمونده