دوبار صاحب الزمون عزا گرفته زِ غم دل زمین سامرا گرفته میباره اَشک نم نم از چشمای مهدی دِلش برای غُربت، بابا گرفته رفتی بابا دل من از غم تو اَسیره من موندم و خاطرههای تلخ تو سینه شد سامرا، شبیه کربلا و مدینه (میزنم از غصه به سرم) ۲ (واویلا کشته شد پدرم) ۲ (میریزه از لبه تو خون، بیشماره) ۲ (نشد ولی تن و لب، تو پاره پاره) ۲ (ولی با دشنه جون دادی، ولی نَبرده) ۲ کسی زِ گوش دختر تو، گوشواره (میسوزم از غمای جد بیکس و عَطشان) ۲ رفته تَنش به زیر سُم مرکب عُدوان آواره شد، عمهی ما با خیل یتیمان (میباره خون از چشم ترم) ۲ (هرجا اِسم زینب ببرم) ۲ عَمتی المظلوم، عَمتی المظلوم ،عَمتی المظلوم