دوبار صاحب الزمون عزا گرفته

دوبار صاحب الزمون عزا گرفته

[ حاج اسلام میرزایی ]
دوبار صاحب الزمون عزا گرفته
زِ غم دل زمین سامرا گرفته

می‌باره اَشک نم نم از چشمای مهدی
دِلش برای غُربت، بابا گرفته

رفتی بابا 
دل من از غم تو اَسیره

من موندم و خاطره‌های تلخ تو سینه
شد سامرا، شبیه کربلا و‌ مدینه 

(می‌زنم از غصه به سرم) ۲
(واویلا کشته شد پدرم) ۲

(می‌ریزه از لبه تو خون، بی‌شماره) ۲
(نشد ولی تن و لب، تو پاره پاره) ۲

(ولی با دشنه جون دادی، ولی نَبرده) ۲
کسی زِ گوش دختر تو، گوشواره

(می‌سوزم از غمای جد بی‌کس و عَطشان) ۲
رفته تَنش به زیر سُم مرکب عُدوان
آواره شد، عمه‌ی ما با خیل یتیمان

(می‌باره خون از چشم ترم) ۲
(هرجا اِسم زینب ببرم) ۲

عَمتی المظلوم، عَمتی المظلوم ،عَمتی المظلوم

نظرات