دَم به دَم گفتم حسین و دَم به دَم گفتم حسن بازدَم گفتم حسین و باز هم گفتم حسن کلّ عمرم خرج ذکر این دو آقازاده شد باز کم گفتم حسین و باز کم گفتم حسن توبه کردم با حسین و دستگیرم شد حسن در وفا گفتم حسین و در کرم گفتم حسن این صدای پای عشق است از نجف تا کربلا یک قدم گفتم حسین و یک قدم گفتم حسن در عمود یکصد و هجده قراری داشتم تا رسیدم پای این بابُالکرم گفتم حسن هر کجا در بین روضه تا صدا زد روضهخوان بیکفن گفتم حسین و بیحرم گفتم حسن حرف از شَیبُالخضیب آورده شد گفتم حسین کودک و موی سفید و قدّ خَم گفتم حسن کوریِ چشم کسانی که بر او طعنه زدند هر کجا گفتند شاهِ محترم، گفتم حسن **** باز یل آمده است معنی حَیِّ عَلی خَیرِ العَمل آمده است او غزالِ حرم است تا قصیده بشود مثل غزل آمده است نوجوان است ولی ادبش گفت که از روز ازل آمده است شتر سرخ کجاست؟ پسرِ صفشکنِ جنگ جمل آمده است هدفش اَزرق بود در پی کشتن این حداقل آمده است بهخدا با رزمش طرز جنگیدنِ سقّا به مَثَل آمده است یک نفر جنگیده نعرهی حیدری از چند محل آمده است لشکر از خواب پرید بیمحابا همه گفتند اجل آمده است همه در حیرتِ او عمّه زینب چه نقابی زده بر صورت او سپرش را برداشت آمد عمّامهی سبز پدرش را برداشت حرز یا فاطمه داشت یا علی گفت و تمام هنرش را برداشت از عمو بوسه گرفت خاطرش جمع که بارِ سفرش را برداشت گریه میکرد ولی دیگر از دوش عمو نیز سرش را برداشت از همه دل میکَند تا که از مادر خود هم نظرش را برداشت چون نهال است تنش از چه رو مردِ حرامی تبرش را برداشت؟ وای از این رفتنِ او زرهای نیست که اندازه شود بر تن او خیمه غوغا شده است نامهی رفتنش انگار که امضا شده است ای عمو زود بیا نوجوانی وسط معرکه تنها شده است نجمه چشمش روشن چقدَر قاسم او خوش قد و بالا شده است چه حنابندانی! صورت غرقِ به خونِ تو چه زیبا شده است زیر و رو شد بدنت چقدَر نیزه که از روی تنت پا شده است تو که قاسم بودی از چه تقسیم شدی؟ جسم تو منها شده است بد کشیدند تو را قدّت انگار که اندازهی سقّا شده است چکمهها جای خودش نعلها نیز برای تو مهیّا شده است وای از این هلهلهها سرِ عمّامهات انگار که دعوا شده است نوهی فاطمهای چندتا کوچه برای زدنت وا شده است چه گریزی زدهای سینهات مقتلی از روضهی زهرا شده است میخِ دَر نیست ولی تیر هر قدر که میشد به تنت، جا شده است