دلم گرفته دل بی‌قرار و غمگینم

دلم گرفته دل بی‌قرار و غمگینم

[ حاج سعید حدادیان ]
دلم گرفته دل بی قرار و غمگینم 
شریک غصه‌ی لبنان غم فلسطینم 

دلم گرفته ولی دست بر نمیدارم 
مگر ز خون دل خویش مایه بگذارم 

بخوان کریمه‌ی ان الذین قال رو را 
بدین در آیینه‌ها  آییه‌ی رخ او را 

ز دست ساقیه روز الس جام بگیر ۲
بنام عشق به کف تیغ انتقام بگیر

زجای خیز و از این جانیان تقاص بگیر
عنان معرکه از دست عمر و عاص بگیر 

چنان نهضت خونی کربلا زنده است 
شهید راه ولایت کشته‌ی خدا زنده است 

اگر چه از لب ما  پر کشیده
شعله اه نرفته از بر ما  
بلکه جاء نصرالله 

فرشتگان به خطوط مقدم آمده‌اند  
نشانه‌های ظهور از پی هم آمده‌اند 

ببین به یمن ولا وحدت جهانی را 
و سید حسنی، سید یمانی را ۲

میان این همه سختی 
ببین به آسانی
 به پیش می‌رود این سید خراسانی 

دل جهان شد بی تاب مسجد الاقصی 
نماز جمعه و محراب مسجد الاقصی 

فروغ نصر الهی است 
سید مظلوم
 حسن که هم شد مقتول، هم شد مسموم 

چگونه عاشق صادق  به آرزوش رسید
چون  حسن شد مسموم 
چون حسین شهید 

اگر به محضر محبوب خود شود لایق 
شبیه حضرت معشوق  می‌شود عاشق 

چه سال‌های که به هر دم مصیبتی دیده 
در آستانه هر روضه لاله‌ای چیده 

شبیه مادر پهلو شکسته، خانه‌ی او
شبیه فاطمه تشییع 
مخفیانه او

اوست ابری که وجودش پر از باران است  جانم زهرا 
ابر موجی ز یم رحمت بی پایانش 

شخص احمد  که جهان باد فدای جانش 
بارها گفت که جان پدرش قربانش 
 
او که زد بوسه پیمبر ز ادب بر دستش 
نه عجب گر که شود خیره و سرب پا بستش

روح پاکیزه هوا گِل ادم از اوست 
دم جانبخش مسیح و شرف مریم از اوست

تا ابد پایه دین نبوی محکم از اوست 
به خداوند دو عالم همه عالم از اوست 

دست او حامی دست  داد گرست 
روی او روی خدا سینه بهشت پدرست
 
برترین بانو عالم جهان در ید اوست 
دست انداختن دست

نظرات