دست او در آسمان دست شهادت را گرفت

دست او در آسمان دست شهادت را گرفت

[ سید امیر حسینی ]
(دست او در آسمان دست شهادت را گرفت
بال در بال شهادت، مزد خدمت را گرفت

آن شب از هر جا خبر می‌آمد از پرواز او
رفته رفته این خبر رنگ حقیقت را گرفت)۲

می‌توانست او نباشد در میان کوه و دشت
آسمان اما صدایش کرد دعوت را گرفت

چشم‌هایش را تماشا کردم و بغضم گرفت
چشم‌هایی که از آن خواب راحت را گرفت

کار کرد و کار کرد و کار کرد و کار کرد
این دویدن‌ها مسیر بینهایت را گرفت

از علی بن ابیطالب نشان مهر را
از حسین بن علی مهر سیادت را گرفت

او دلش تنگ امام مهربان خویش بود
در شب میلاد او اذن زیارت را گرفت
****
(ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم)۲
تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت برندارم

منم خاک درت غلام و نوکرت
مرا از در مران به جان مادرت

علی موسی الرضا...
****
همه از خیمه‌ها بیرون دویدن
ولی سالار زینب رو ندیدن

نظرات