در این دشت و این ناقه در گل نشیند کجای کشتی غم به ساحل نشیند پس ازاین به قاموس دست من وتو در این دشت غم خط فاصل نشیند بزن بوسه بر حنجرم خواهر من کزین پس بر آن تیغ باطل بشیند ز آه و فغان تو بالا ریختهاند شرر گر سلیمان به غمت بشیند پس از این تو در کوفه و شام و بینی عدو با سر من دنبالت نشیند به دنبال راسام چونان زار و نالی که از گریهات ماه در گل نشیند ز سوز غم جان گداز تو خواهر شرر در دل زارم به گل نشیند یتیمی درد بی درمان یتیمی یتیمی خاری بزرگان یتیمی
👌👌👌