داری میری از خیمه

داری میری از خیمه

[ جواد مقدم ]
داری میری از خیمه، آهسته برو جانم
رحمی به غریبیم کن، ای یوسف کنعانم

بستی به سرت بابا، عمامه‌ی پیغمبر
ایشاالله بری و زود، برگردی علی اکبر

برو هستیِ من، ولی دیر نکنی
تو شلوغیِ نیزه‌ها گیر نکنی

برو امّا با نیزه نیفتی زمین
منو پیر نکنی دیگه بیشتر از این

رفتی و حرم عزا گرفته
حتّی دل کربلا گرفته

پشت سرِ تو شکسته پشتم
رفتی و حسین عصا گرفته

آه علی آه علی، آه ولدی

قلبم بی صدا شد از، این آهی که سر دادی
با چشم خودم دیدم، از مرکبت افتادی

افتادی زمین با سر، واست کوچه وا کردن
تا من برسم کُلِّ، اعضاتو جدا کردن

پسرم تو به هیشکی نکردی بدی
چرا هرکی رسید به تو زد لگدی

روی خاکی چرا همه عمرِ پدر
پاشو از رو زمین آبرومو بخر

(خیز و از جا آبرویم را بخر
عمّه را از بین نامحرم ببر)

داغت رو به دل گذاشتن آخر
می‌بینی به من می‌خنده لشکر

جسمت رو به خاک و خون کشیدن
تو سینه‌ی تو شکسته خنجر

آه علی آه علی، آه ولدی

 دیگه واسه داغِ تو، پیدا نمیشه مرهم
حالا چه کنم تنها، با این بدن درهم

با گریه و با ناله، دنبالِ تو می‌گردم
هرجوری که بود آخر، جسم تورو جمع کردم

می‌شینم تنِ تو می‌چینم تو عبا
توی گوشمه خنده‌ی خیره سرا

چیدمت تو عبایی که شد کفنت
چجوری ببرم که نریزه تنت

(جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید)

سوخته جیگرم بیا اباالفضل
خَم شد کمرم بیا اباالفضل

طوفان زده زندگیمو برده
با اهل حرم بیا اباالفضل

آه علی آه علی، آه ولدی

نظرات