خیمه ها که شد برات شبیه زندون

خیمه ها که شد برات شبیه زندون

[ حاج موسی رضایی ]
(خیمه‌ها که شد برات شبیه زندون
چشم من که شد عمو برا تو گریون)۲

دستم از تو دست عمه تا رها شد
پابرهنه اومدم به سمت میدون

(اومدم تو گودال دیدمت تو جنجال)۲
با ذکر وای مادر دست من شد سپر

واویلا، واویلا، واویلا، کربلا
واویلا، واویلا، واویلا، قتلگاه

تن تو روی زمین کشیده میشد
ذره ذره جسم تو بریده میشد

اما توی خیمه خواهرت عمو جون
از غم تو داشت قدش خمیده میشد

پای تو افتادم، مثل تو جون دادم
تا بال و پر دادم واسه تو سر دادم

(واویلا، واویلا، واویلا، قتلگاه)۲

به لب اومده عمو برا تو جونم
خوشبحال من برا تو ریخته خونم

خوب شد اومدم برات سرم جدا شد
نمیشد تو خیمه‌ها دیگه بمونم

با اشک و با زاری با زخمای کاری
ای همه هست من، شد جدا دست من

(واویلا، واویلا، واویلا، قتلگاه)۲

نظرات