خیالِ لباسام، جَمعه تو کولهپشتیم با غم پیرهنت، صد دفعه مارو کُشتی دیگه جام خالی نیست مثل حالی که دارم حالی نیست این تعجبا که سوالی نیست این زیارت دیگه خیالی نیست واقعاً واقعاً، واقعاً اومدم من الان دقیقاً وسط بهشتم خیلی نوکرتم، خیلی نوکرتم اینو روی فرش حَرمت نوشتم تنهایی خیلی خیلی منو آزرده تنهایی حقّ زیارتم رو خورده پیش تو آبرومو بُرده، تنهایی حرم، از تنهایی درم میاره حرم، هوای آبرومو داره دَم اون مسیحیه گرمه که انگار همهی سالو مسلمونِ حسینه چقده خوبه که محشرم ببینه صاحبخونه حسینه چه شخصیتهایی که با ویلچراشون تو اربعین راهیِ مَشّایه شدن چه نوکرا که بعد مرگ پَر کشیدن تا کربلا با حرم همسایه شدن زدم همهی لحظهها قدم توی پس کوچهها بَدم ولی کوتاه بیا یه کم با دلم راه بیا حرم، حرمِ کربلا...